چیزی شبیه شعر

سروده های آدم

آخرین جوانه

 

تنها تویی ، که بودن ما را بهانه ای

فردای روشن شب ما را نشانه ای

ما غایبیم از حضور چشم های تو

تو مثل عشق در دل ما جاودانه ای

دنیا از آخرین شب فرهاد تلخ تر

تو آخرین امید شیرین زمانه ای

ما اشک حسرتیم و تو باران رحمتی

ما نوحه غمیم و تو شور ترانه ای

جاری ست قصه های تو نغمه های ما

مقصود ما ز ناله و آه شبانه ای

تفسیر بیت بیت این دفتر دو چشم توست

تاویل حرف حرف شعر عارفانه ای

پژمرد برگ برگ باغ شعرهای من

تو آخرین نشانه سبز جوانه ای

 

#ادم

+ نوشته شده در  چهارشنبه 29 دی 1395ساعت 12:28  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 105

+ نوشته شده در  سه شنبه 28 دی 1395ساعت 20:48  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 104

+ نوشته شده در  سه شنبه 28 دی 1395ساعت 12:15  توسط آدم ADM 

حصار فکر

 

این قصه که روزگار با خود دارد

مجنون صد انتظار با خود دارد

نه گرگ ، نه چاه ، نیست در راه وصال

در فکر خودش حصار با خود دارد

#ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 27 دی 1395ساعت 12:07  توسط آدم ADM 

ما شدن

 

مانند گلی که خار با خود دارد

گنجینه عشق ، مار با خود دارد

اندیشه ما شدن قشنگ است ، ولی

حلاج همیشه دار با خود دارد

 

#ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 27 دی 1395ساعت 12:00  توسط آدم ADM 

در آغوش خار

 

هر روز روشن یک شب خاموش دارد

تقدیر ما نیشی کنار نوش دارد

در باغ دنیا ، هیچ چیزی جای خود نیست

گل هم همیشه خار در آغوش دارد

 

#ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 27 دی 1395ساعت 11:59  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 103

+ نوشته شده در  يکشنبه 26 دی 1395ساعت 17:29  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 102

+ نوشته شده در  يکشنبه 26 دی 1395ساعت 17:28  توسط آدم ADM 

اسیر عقل

 

گنج عشقم  در دل ویرانه ای افتاده ام

شعله ام ، در دامن پروانه ای افتاده ام

مثل ابراهیم ، میل شعله دارم در دلم

مست ایمانم که در بتخانه ای افتاده ام

نیست لیلایی که تا  مهمان توفانم کند

زلف مجنونم به دام شانه ای افتاده ام

جرعه ای ازعشق می خواهم که آبادم کند

از خماری گوشه میخانه ای افتاده ام

گرچه دارم موج صد دریا میان سینه ام

در حصار تنگ انگشتانه ای افتاده ام

چون جوانی ، سهم پیری دل ما عقل شد

عاقبت ، گیر عجب دیوانه ای افتاده ام

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 26 دی 1395ساعت 12:58  توسط آدم ADM 

یک آرزوی ساده

 

تنهایی و غروب و خیابان ، چه می شود

من با تو ، زیر نم نم باران ، چه می شود

پشت حصار آبی چتری ، قدم زدن

از دیده های دیگران پنهان ، چه می شود

چشمان من پر از تمنای شنیدن و

لبخند شوق تو ، غزلخوان  ، چه می شود

انگشت های خیس تو در دست های من

بازی موج و ماهی و توفان ، چه می شود

شانه به شانه ، بی خیال سوز باد سرو

رفتن بدون نقطه پایان ، چه می شود

تصویر آرزوی من ، مثل تو ساده است

گر اتفاق بیفتد ، به قرآن ، چه می شود

 

# ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 19 دی 1395ساعت 11:22  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 101

+ نوشته شده در  شنبه 18 دی 1395ساعت 11:17  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 100

+ نوشته شده در  شنبه 18 دی 1395ساعت 11:15  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 99

+ نوشته شده در  چهارشنبه 15 دی 1395ساعت 22:28  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 98

+ نوشته شده در  چهارشنبه 15 دی 1395ساعت 22:26  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 97

+ نوشته شده در  سه شنبه 14 دی 1395ساعت 12:44  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 96

+ نوشته شده در  سه شنبه 14 دی 1395ساعت 12:43  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 95

+ نوشته شده در  دوشنبه 13 دی 1395ساعت 14:07  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 94

+ نوشته شده در  دوشنبه 13 دی 1395ساعت 14:06  توسط آدم ADM 

غنچه زمستانی

 

این قلب هزار پاره را بند بزن

بین من و تو دوباره پیوند بزن

هرچند که ما باغ زمستان زده ایم

ای غنچه ! بیا دوباره لبخند بزن

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 12 دی 1395ساعت 14:41  توسط آدم ADM 

آیه غزل

 

وعده هایت را فرستادی، عمل کردم هوس

تا شنیدم قصه شیرین ، عسل کردم هوس

جبرییل سوره های دفتر شعرم تویی

آیه ای لبخند می خواهم، غزل کردم هوس

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 12 دی 1395ساعت 14:39  توسط آدم ADM